کرونا COVID-19 وضعیت تلخی را رقم زده است. فروپاشی بورسها، بیکاری فزاینده و کسبکارهای بیفرجام که نظام نئولیبرالیزم را به هراس انداخته تا هرچه سریع تر سوخت تازهای برای چرخه حیات خود دستوپا کند.
قدری به لایههای گرگومیش این همهگیری Pandemic نورسیده نوری بتابانیم. نفسِ زنجیره تامین لجستیک جهانی همچون مبتلایان به ویروس به شماره افتاده است. حلقهای در این زنجیره گویا گمشده که شیرازه همه کارها از هم پاشیده است.
حلقه گمشده زنجیره تامین کجاست؟
زنجیره ارزش لجستیک جهانی برپایه اقتصاد مقیاس economy of scale کار میکند.
لازم بوده تا کشتیهای هرچه بزرگتر برای پهلوگیری در بنادر نسل جدید، هواپیماهای پهنپیکر و غول آسا برای فرودگاههای کانونی در سنگاپور، استانبول و دوبی با نقش محوریتر شکل بگیرند
تا مناطقی از جهان کانون جذب سرمایهها باشند و نبض اقتصاد جهانی هم در این کانونها میتپد.
مواد اولیه در حین جابجایی و ورود به این مراکز لجستیکی و بنادر نسل سوم و فرودگاههای کانونی به کالا تبدیل میشوند.
ارزش افزوده عمده این کالاها به مدد مزیتهای نسبی سرزمینی، نیروی کار ارزان و فرودستان به دست میآید.
به این ترتیب موتور محرک این نظام، قواعد مترتب بر نظام بازار از نابرخورداریها و نابرابریها بهره ها برده است.
ظریفی می گفت حالا تعداد کسانی که از زیاده خواری و چاقی مفرط و دیابت می میمرند از ان دسته که از گرسنگی می مردند جلو افتاده است.
سبکی از زندگی پرحرص و ولع که انگیزه و آرمانی ندارد، جز به حداکثر رساندن سود.
طبیعی است که هیچگاه تعهدی عمیق و مسئولانه در برابر زیست بوم جهانی نداشته باشد.
تا پیش از شیوع کرونا، اندیشمندان، اقتصاددانان مستقل و مردمگرا هشدار میدادند که به ظاهر ِپیروزمندانه این نظام حاکم بر نظم نوین جهانی خوشبین نباشیم،
قربانیانی در فراسوی سرمایه
در فراسوی سرمایه، این نظام برای بقای خود به بحران و قربانی نیاز دارد.
نمودار سینوسی فراز و فرود بحرانهای پولی و مالی، با جنگها، ناآرامیها در کشورهای نابرخوردار از نهادهای مدنی، ارتباط معناداری دارد.
همیشه این بحرانها مًُسکنی برای تعویق اصل فروپاشی به زمان دیگری بوده اند.
تا بحرانی فرا میرسد، هول و هراس جامعه را در بر میگیرد و نظریهپردازان راستگرا، با رخنه کردن در خلا اجتماعی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی، دست به کار میشوند
و به نفع شرکتهای بزرگ، به مهندسی جوامع بحرانزده میپردازند.
این شگردی است که خانم نائومی کلاین در کتاب دکترین شوک و با عنوان فرعی «سرمایهداری فاجعهمحور» به خوبی تشریح کرده است.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
کرونا که آمد، آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
ماهیت واقعی نظام ِبحران زده در چشم برهم زدنی چهره نشان داد. فهمیدیم قراردادهای اجتماعی تا چه حد سست بنیان بودند.
دغلبازیها، راهزنی ماسک در فرودگاهها، احتکار کالاهای ضروری و پنهانکاری آماری دولتها برای اهداف سیاسی، کرامت انسانی را در قمار سودمحورانه باخته است.
به روشنی دیدیم سپردن سرنوشت آموزش و بهداشت به سازوکار بازار و به حاشیه راندن نقش دولت تا چه حد توانست فاجعه بیافریند.
کرونا با آمدنش، آسی رو کرد که میز قمار بازی های پول و سرمایه راست گرایان افراطی را بر هم ریخت.
روزنامه فایننشال تایمز، تریبون آشکار نظام سرمایه داری در چرخشی تاریخی خواستار دخالت دولت در اقتصاد در بحران کرونا می شود.
مالیات بر ثروت و یارانههای نقدی را ضروری می داند.
توصیه هایی که با ذات این نظام، تناقض های اشکار داشته است.
شمشیر دو لبه کرونا
دیگر تردیدی باقی نمانده که مناسبات پساکرونا در تمامی ابعاد زندگی انسان، دچار دگردیسی تاریخی خواهد شد.
اما باید بدانیم که پیش رویمان یک شمشیر دو لبه قرار گرفته است.
یک لبه شمشیر کرونا ابتدا با قرنطینه Quarantine و سپس با فاصلهگذاری فیزیکی Social Distancing به نحو ناباورانه و بی سابقهای دوستدار و حامی محیط زیست از آب درآمده،
منابع زیرزمینی، حیات وحش را صیانت کرده، بر ولع سیریناپذیر و بربریتهای انسان مدرن افسار زده
و مهم تر از آن، همه ارزش های فراموش شده ارتباطات انسانی را دوباره بازآفریده است.
جالب آن است که تمامی دستاوردهای آن در تضاد آشکار با همین منافع حافظان نظم نوین جهانی نیز بوده است.
لبه دیگر شمشیر، ارزشهای نظم نوین را همچون بازی دومینو یک به یک به زیر میکشد.
«نائومی کلاین» روزنامه نگار و فعال اجتماعی در کتاب پرفروش خود «دکترین شوک» در سال ٢٠٠٧ به نکته مهمی اشاره دارد که وصف اینروزهای جوامع است:
هنگامی که یک جامعه “شوک” بزرگی را تجربه میکند، مردم انتظار یک واکنش سریع و قاطع دارند،
منتهی عمل جسورانه و فوری، فرصتی را برای عدهای سوءاستفادهگر هم فراهم میکند
تا سیاستهایی را اجرا کنند که در شرایط عادی قادر نیستند منافع بنگاههای بزرگ و حامیانشان را در قبال تباهی سهم قشر نابرخوردار تامین کنند.
نیرویی که اینها از بحرانها میگیرند آنها را به راحتی قادر میسازد تا فراتر از یک واکنش مشروع و قانونی ابتکار عمل را به دست بگیرند.
نشانههایی از شوک درمانی
راستگرایان افراطی آماده میشوند تا از بحران کرونا به مثابه «شوک درمانی اقتصادی»، بهره ببرند.
روشهایی که کمابیش به سازوکارهای «شوک درمانی روانی» میماند.
ایجاد یک ضربه مهیب به قربانی، خالی کردن ذهن او و سپس در اختیارگرفتن کنترلش.
ابزار شوک درمانی روانی، شوک الکتریکی است.
با این پیشفرض، ذهن به لوح های پاک و نانوشته تبدیل میشود تا بتوان سرنوشت را از نو نوشت.
منتهی با این تفاوت که ذهن انسان آسیب دیده پساکرونایی زیر ضربههای مهیب روانکاو، به کما رفته است.
چه باید کرد؟
باید هوشیار باشیم که سرنوشت ویرانههای دوران پسا کرونا به دست «میلتون فریدمن»ها و راستگرایان افراطی رقم نخورد.
مدافعان نظریهپردازان نظم نوین که در ایران نیز طرفداران پروپاقرص دارند، بهرهبرداری از هر فاجعهای را فرصت مغتنم میدانند.
حال این فاجعه میتواند جنگ، زلزله، سقوط بازار، تحریم اقتصادی و یا کرونا باشد.
برای احتکار، دودوزهبازیها، افزایش قیمتها و کاهش تعهدات دولت به شهروندان
و سپس بهرهگیری از استیصال قربانی برای انطباقپذیر کردن او با «شرایط جدید» همیشه شعبده ای اغواگرانه در آستین دارند.
باید مراقب بود رندان بازار مجالی برای تخریب نهادهای مردمی و ابتذال کشیدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی پیدا نکنند.
هرچند که این اغواگران دهر، راهی زیرکانهتر و مطمئنتر از ضایع کردن پول کشور نمیشناسند
تا برای زیر و رو کردن اساس یک جامعه همه نیروهای پنهان قانون اقتصاد را در جهت تخریب به کار بگیرند.
با این وجود، امیدوارانه باید گفت کرونا یک تفاوت ماهوی با تمامی جنگ زرگریها و بحرانهای تصنعی گذشته دارد.
این ویروس روزنه امید را برای مردم جهان باز گذاشته است تا طرحی نو دراندازند
لازم است تا نظم نوین را بر اساس عدالت اجتماعی و اولویت بخشیدن به بدیهیترین ارزشهای انسانی بازتعریف کنند.
بیداری و تجربه نزدیک به مرگ
شوک بزرگ فعلا مردمان را به کما برده است. حالا آدمی دارد تجربه نزدیک به مرگ را مزه مزه میکند.
تونل پر نوری دیده که او را به روشنضمیری دعوت میکند.
تجربه نزدیک به مرگ انسانِ از کما بازگشته، آن مدینه فاضله آرمانی را همواره به یادش میآورد.
در جهان پسا کرونا، مردمانی انگشتشمار خواهند بود که عروسکهای خیمهشببازی دغلبازان این شب تیره و
قدرتمدارانی باشند که بقایشان بر ناداریها و نابرخورداریهای جهان استوار است.
کرامت انسانی آن حلقه گمشده زنجیره تامین لجستیک جهانی است که می تواند
با بازتوزیع عادلانه ثروت و امکانات پیوند مستحکمی بین تمام مناسبات آسیب دیده بشر برقرار کند
و تعادل را به این دنیای آفت زده بازگرداند.