✍️ همایون ذرقانی
اربهکله را یادتان هست؟ همان کوهی که صبحها مه روی شانهاش میخوابید و ساحل رامسر را پیش چشم داشتید و بوی چای تازهچیده از دامنهاش بلند میشد. حالا همان کوه را بریدهاند، قاچقاچ رویش آپارتمان و برج کاشتهاند؛ و هر قاچاش سند ششدانگ دارد. این قاچها همان قارچهاییاند که از خاک نمزدهی حرص روییده است.
رامسر این روزها کمتر بوی دریا و چای میدهد، بوی سیمان خیس و رانت خشک همه جا را فراگرفته. چشمانداز دریا را فروختهاند متر به متر، و حالا برای دیدن افق باید «واحد ویودار» اجاره کنید و برای دیدن دریا باید از حراست برج اجازه بگیرید. آن بالا، برجهایی قد کشیدهاند که نه به آسمان نزدیکاند، نه به خدا — فقط به قیمت دلار حساساند. آن بالا، برجهایی قد کشیدهاند که به جای درخت، سایهی بتنشان روی روستاها افتاده. کوه هنوز ایستاده، اما از درون تهیست؛ شبیه پیرمردی که لبخند میزند تا درد مفصلهایش لو نرود.
سوداگران آمدهاند و طرحهای رنگارنگ توسعه در جیب دارند. زمین را میفروشند، هوا را هم پیشفروش میکنند. حتی اگر بشود، ابر را هم در رهن میگذارند. هرکس میخواهد تکهای از بهشت بخرد، هرکس سهمی از طبیعت میخواهد تا در آن برای خودش جمهوری مستقل بسازد — جمهوری برجنشینان خودبسنده!
و دولت؟ برای جبران کمبودهای درآمدیاش در مناطق بکر، چشم بر انبوهسازیهای ناصواب بسته است. دهداریها و بخشداریها هم در این معامله ساکت نماندهاند؛ مجوز میدهند با لبخند، انگار دارند مهر تأیید بر پیشرفت میزنند، البته بر پیشروی بتون در قلب جنگل. هر کدام سهم خود را از “توسعهی پایدار” برمیدارند — توسعهای که فقط جیبها را پایدار کرده است!
دیگر هر کلنگی که به زمین میخورد، نه برای آبادانی، که برای تدفین زیبایی است. تابلوهای «پروژهی بزرگ گردشگری» مثل اعلامیهی ترحیم طبیعت بر دامنهها نصب شدهاند. در جلسات اداری، همه از “جذب سرمایهگذار” میگویند، اما هیچکس از فرار چشمهها و پرندگان حرفی نمیزند.
کوهها دیگر پناه نیستند؛ هر لرزش زمین میتواند برجهای روی شیب را مثل دومینو تا پایین بلغزاند. طبیعت رامسر حالا مثل دختریست که همه برای زیباییاش صف کشیدهاند، اما هرکس دستی به او زده، زخمی تازه به جا گذاشته. دریا پشت دیوارها خفه شده، جنگل با سیمبرق محاصره است، و مردم پاییندست و گردشگران هر روز با این منظرهی نازیبای ساختوساز روبهرو هستند.
اربهکله همیشه بلند بود، اما نه برای اینکه روی آن آسمانخراش بکارند. حالا دیگر ارتفاعش نه نشانهی شکوه طبیعت، بلکه سندی است بر سقوط سلیقه، صعود سوداگری.