ساعت ۱۰ صبح با لوريس چكناواريان آهنگساز و رهبر اركستر در هتل نادرينو خيابان جمهوري كوي گوهرشاد قرار ملاقات دارم.
اين جا يكي از قديميترين هتلهاي تهران در مركز شهر است كه در گذشته دوران پررونقي داشت.
حالا در حياط زيباي هتل، استخر بيآبي به يادگار مانده كه بيشتر از هر هتل استخردار تهران قدمت دارد.
اين مکان قديمي به پيشنهاد آقاي چكناواريان براي گفت وگو تعيين شد.
در بدو ملاقات با شخصيتي بذلهگو و مهربان روبرو شدم. بسيار راحت، گرم و صميمي پذيراي ماهنامه شد.
در كارنامه حرفهاي لوريس چكناواريان نزديك به 80 اثر از سمفوني، اپرا، موسيقي مجلسي، كنسرتو براي پيانو، موسيقي فيلم و رهبري اركستر سمفونيكهاي بزرگ جهاني مشاهده ميشود.
موسيقيدانان بزرگي چون كارل ارف، همايون خرم و خاچاتوريان سبك و هنر او را ستودهاند.
چكناواريان موسيقي را زبان خداوند ميداند و هر اثر هنري را الهام از خداوند ذكر ميكند:
”هنرمند به مانند منشي خداوند است تا از او الهام بگيرد.”
شخصیت ماندگار
چكناواريان سمفونيهاي ماندگار خلق كرده و ملوديهاي زيبا ساخته است.
همايون خرم در نشست رونمايي از آثار او گفته بود كه او از معدود آهنگسازان آشنا به فنون غربي آهنگسازي است كه ملوديهاي نابي را ساخته است.
موسيقي در ساختار شخصيتي آدمها به ويژه زماني كه با مقولهاي چون سفر و يا فرهنگ عامه روبرو ميشويم زواياي درخشاني را براي ما آشكار ميكند.
او تاكيد دارد كه زندگي بدون موسيقي ممكن نيست.
فرقي نميكند اين موسيقي از نوع پاپ، كلاسيك و يا سنتي باشد.
آن جايي كه پاي گردشگري و سفر در ميان باشد نقش موسيقي پررنگ ميشود.
يكي از دلايل سفر گردشگران آشنايي با سنتهاي كشور ميزبان است. رقص، آواز، تئاتر همه بخشي از اين جذابيتهاست.
اروپا و آمريكا به اين دليل در صنعت گردشگري موفق بودهاند كه با برپايي جشنوارههاي موسيقي و فرهنگي جايگاه مهمي براي گردشگري خود ايجاد كردهاند.
آقاي چكناواريان خاطرهاي از تاثير موسيقي بر رشد فرهنگ ملتها تعريف ميكند.
99 درصد موسيقي كلاسيك علم است،
همانند شعر فارسي كه عالمان آن را سرودهاند!
موسيقي كلاسيك جنبه علمي دارد و موسيقي بومي جنبه حسي آن پررنگ است:
”نود و نه درصد موسيقي كلاسيك علم و يك درصد آن هنر است.
نوازندگان اين نوع موسيقي 20 تا 30 سال بايد زحمت بكشند تا كاركشته شوند.
اركستر سمفونيك از موسيقيدانان درجه يك تشكيل ميشود.
اين نوازندگان بالاترين حقوقهاي دنيا را دريافت ميكنند.
منتهي در كشورمان به اين حساسيتها توجه نميشود.
باوجودي كه اشتياق فراواني در ميان پدران و مادران و همينطور جوانها براي يادگيري موسيقي وجود دارد
و مغازههاي سازفروشي در كشور به وفور ديده ميشود اما به همان اندازه استاد براي آموزش در اختيار نيست.
هنرستان موسيقي خوبي هم نداريم. شايد روزي بتوانيم استاداني را از خارج بياوريم. ”
استاد دوباره تاكيد ميكند كه پرخرجترين مدرسه در دنيا مدرسه موسيقي است.
براي هر سازي استاد متبحر نياز داريم. در دانشگاه موسيقي وين لازم است هشت سال آموزش ديد
تا از اين دانشگاه فارغالتحصيل شد با اين وجود دانشآموختگان تازه در ابتداي راه هستند.
براي اين كه اين نوع موسيقي به تمامي پايههاي علمي دارد و همين دليل ماندگاري موسيقي كلاسيك است.
آثار اين نوع موسيقي به دليل علمي بودن در هر مقطع زماني شنيدني است.
درست مثل اشعار ناب ايراني كه هميشه تازگي دارد زيرا شعراي بزرگ ادبيات ايران، عالم هم بودهاند و عشقي شعر نميگفتند.
بنابراين هنر خوب علم ميخواهد و اگر بر شاخصهاي علمي يك كار مسلط باشيم آن گاه هنر متولد ميشود.
در آن سو، موسيقي پاپ را داريم كه حسي است و تاريخمصرف مشخصي دارد.
موسيقي فولكلور و تاثير آن بر موسيقي كلاسيك
به باور لوريس چكناواريان موسيقي فولكلور چون از مردم ميآيد و به مردم برميگردد فوقالعاده است.
هنگامه عزا و عروسي و يا تولد، موسيقي در ناخودآگاهها ساخته ميشود.
برخي از اين آهنگها ملوديهاي قشنگي دارند و همان طور كه ميآيند همان طور هم از بين ميروند.
منتهي برخي موسيقيدانان بزرگ جهان مانند بتهوفن و چايكوفسكي اين ملوديها را جمعآوري كرده و آن را در آثار خود ماندگار ميكنند.
در اپراي رستم و سهراب نيز از نواهاي زورخانه استفاده كردم.
در اينجا تلفيق ملوديهاي محلي استفاده شده و تنها زبان آن فرق كرده و شاعرانه شده است و حس از همانجاست. هر چه از خاك ميآيد مهم است.ò
چكناواريان درباره كار خود كه سمفوني كوروش نام دارد سخن ميگويد.
لوريس چكناواريان در اركستر سمفونيك لندن، اثر كوروش كبير را ضبط كرده است و درباره اين اثر ميگويد:
درباره كوروش كبير منبع ايراني در اختيار نداريم.
آنچه كه از كارهاي كوروش كبير مانده است تنها از دو تاريخنويس يوناني هرودوت و گزنفون و منشور كوروش از موزه بريتانيا بهدست آمده است.
همين طور در تورات از كوروش ياد شده كه خداوند مستقيم با كوروش صحبت ميكند.
بر مبناي اين مطالعات در سال 2013 در سانفرانسيسكو اثر كورش كبير را اجرا كردم و در لندن با اركستر بزرگي اين اثر را ضبط كردهام.

اينجا مهد شعر است، خارجيها را به تماشاي زورخانه ببريم
لوريس چكناواريان در ادامه توصيههايي براي خوانندگان ماهنامه سفر دارد و آن اين كه در گستره تاريخ كهن اين سرزمين، فرهنگهاي مختلفي پا گرفته است.
ايران مهد شعر است همانطور كه ايتاليا مهد موسيقي و يا آمريكا مهد صنعت است.
آن چه مزيت دارد بايد ادبيات ايران و شعر اين مملكت را به خارجيها يادآوري كرد.
خارجيها را به تماشاي ”زورخانه” ببريم و آيينهاي سنتي چون محرم را نشانشان بدهيم.
همانطور كه انگلستان به شكسپير و آلمان به گوته شهرت دارد.
آرامش درونی در موسیقی کلاسیک نهفته است
در نظر داشته باشيم كه آرامش دروني و فرهنگ در موسيقي به خصوص در موسيقي كلاسيك نهفته است.
آن چه كه موسيقي محلي را نيز زيبا جلوه ميدهد بيشتر به خاطر اشعار شعراي ماست.
چون شعرا آن قدر قوي هستند كه مردم بيشتر شعر را گوش ميكنند تا موسيقي.
استاد خالقي تعريف ميكرد زماني كه اجراي آقاي بنان در برنامه گلها به اتمام ميرسيد، در بين دو برنامه موسيقي پخش ميشد تا مردم گوش كنند.
اما زمان موسيقي كه فرا ميرسيد مردم صداي راديو را كم ميكردند و او از اين موضوع گلهمند بود كه چرا به موسيقي كمتوجهيم.
مردم ما از خردسالي با ادبيات آشنا ميشوند.
همانند ايتاليا كه با آواز آشنا مي شوند.
بايد بدانيم كه خداوند همه چيز را در دنيا تقسيم كرده و ما تكه اي از پازل جهاني هستيم.
همانطور كه آمريكا پايتخت صنعت است، ايتاليا پايتخت آواز است و فلسفه آلمان كمنظير است،
كسي هم شعر ايران را ندارد اينها از همجدايي ناپذير هستند.
به خاطر مسايل سياسي نبايد خدشهاي به فرهنگ مردم وارد كرد. چرا كه بشر به تعبير سعدي اعضاي يكديگرند و يك بدن هستند.
تبادل فرهنگها يك ضرورت است
اتفاق ناگواري كه در فرهنگ كشور افتاده اين است كه همه چيز به هم ريخته و كمبود فرهنگي در شهرها نمايان است.
هركدام از اين خرده فرهنگها بيارتباط با يكديگرند مثل جزاير مختلفي در دريا هستيم كه با هيچ پلي به هم ارتباط نداريم.
يك فرد شهرنشين ارتباطي با يك شهرستاني ندارد و از خلق و خوي او بياطلاع است.
اين موضوع زماني مهم است كه شما با گردشگر خارجي روبرو باشيد.
گردشگری کالا نیست
وقتي يك نفر آفريقايي را به كشور دعوت ميكنيد كه فرهنگ شما را بشناسد يا يك خارجي را به اصفهان ميبريد تا شاهكارهاي معماري را ببيند،
خيلي خوب است كه اين شخص آفريقايي و يا خارجي هم احساس كند راهنماي تور، فرهنگ او را هم ميشناسد و مورد احترام است.
نه اين كه شخص خارجي احساس كند ايراني ميخواهد جنس خود را به او بفروشد و تمام.
حس خوب آن است كه به فرهنگ خارجيها هم اهميت بدهيد تا با ديدگاه بهتري ايران را ترك كند.
اگر بخواهيد گردشگري را مانند يك كالا درنظر بگيريد، سودمندي نخواهد داشت.
راهنمايان تور لازم است براي فرهنگ سفر تربيت شوند.
آموزش: حرف اول
لوريس چكناواريان بر آموزش تاکید میکند.
در برخورد با گردشگر ايتاليايي بايد بدانيد اپرا چيست؟
اركستر سمفوني چيست و راهنماي تور بداند بتهوفون و موتزارت كيستند.
اين اطلاعات گفتمان صحيح و دو طرفه برقرار ميكند رفتار ماشيني با گردشگر خارجي در دنياي امروز ناكارآمد است.
خيابان بايد دو طرفه باشد و فرهنگ گردشگران خارجي را بشناسيم و آنها نيز افتخار كنند كه اگر ايران حافظ و سعدي دارد.
آنها اديسون و داوينچي دارند. تاكيد بر اين موضوعات گفتمان بهتري در صنعت گردشگري ايران ايجاد خواهد كرد.
خرستان و آدمها
لوريس چكناواريان در اسفندماه سال گذشته از كتاب طنز خود با عنوان ”خرستان” رونمايي كرد.
كتابي كه محمود دولتآبادي آن را سبك ”گروتسك” مينامد.
سبكي حاوي هجو، طنز و حتي مفاهيم اغراقآميز كه گاهي هم شنيع ميشود
و معمولا واكنش به جايي است كه فرد در آن زندگي ميكند.
او در اين كتاب بر اين باور است كه آدميزاد در روز اگر چند بار خريت نكند آدم نميشود.
لوريس چكناواريان درباره انگيزه نگارش خرستان به ماهنامه گفت:
بر اساس خرياتهاي روزانه بشر اين كتاب را نوشتهام.
اگر خودمان را زير ذرهبين نگاه كنيم تعداد زيادي از خريتها را انجام ميدهيم.
اين كتاب31 داستان مختلف درباره خرهاست.
درباره كشور خيالي خرستان و الاغستان كه فوق العاده پيشرفت ميكنند
و در سال 3000 انسانها، گوش دراز ميكنند و دم ميگذارند تا مثل خرها زندگي كنند.
لوريس چكناواريان با خنده ميگويد حالا كه از ميمون آدم بهوجود آمده، خب چه اشكالي دارد كه روزي نوبت خرها هم فرا برسد…
منبع:ماهنامه سفر، شماره ۶۵